محمد صالح زارع

بال و پر کبود

می ریخت لاله لاله غم از عرش محملش

هر دم رسید تا سر بابا مقابلش

چشمان نیمه جان و غریبش گواه بود

در آتش فراق پدر سوخت حاصلش

دکمه بازگشت به بالا