مرثیه امام باقر

روضه خوان

چهار ساله است و مثل کاروانیان مسافر است
چهارساله است و شاهد غمین ترین مناظر است

بنا به کربلا رسیدن است, کربلا رسیدنی است
بنا به داغ دیدن است , دیده و شکسته خاطر است

افتاد خیمه

 

آن روزهایِ شعله ور یادم نرفته
دستان تبدارِ پدر یادم نرفته

دریا همان نزدیکی اما تشنه بودیم
بیتابی و چشمانِ تر یادم نرفته

دکمه بازگشت به بالا