همان امام غریبی که شانه اش خم بود

امام غریب

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دکمه بازگشت به بالا