وقتی که با نان ونمک افطار می کرد

انا الیه راجعون

وقتی که با نان ونمک افطار می کرد

انگار که با فاطمه دیدار می کرد

هی شیر را از پیش خود می زد کنار و

هی دخترش باچشم تر اصرار می کرد

دکمه بازگشت به بالا