چون چشم نیزه قُوّت جان مرا گرفت

موم عسل

چون چشم نیزه قُوّت جان مرا گرفت

پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت

میرفت تا که فاش پدر خوانمت عمو

سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت

دکمه بازگشت به بالا