یک دست هرزه آمد و در بینِ خیمه ها

یک دست هرزه آمد و در بینِ خیمه ها

یک دست هرزه آمد و در بینِ خیمه ها
رنگ قنوت بندگیم را سیاه کرد

بعد از تو بالش سر من دست عمه شد
یک نیزه دست خستگیم را سیاه کرد

دکمه بازگشت به بالا