28 صفر

صدا کردم

در محل هرجا صدای عبد گریان شد بلند
قامت صاحب کرم از روی ایوان شد بلند

نوکری سخت است اما سختیش عشق است عشق
پای ما با عشق بر خارمغیلان شد بلند

گرفته بود به دستان خویش جانش را

 گرفته بود به دستان خویش جانش را
وَ برده بود غم کوچه ای توانش را

نبوده زهر معاویه علت مرگش
صدای ضربه ی سیلی گرفت جانش را

دکمه بازگشت به بالا