.

مگه نه

حالا که اومدی موهامو ببین

خرابه نشین شدم جامو ببین

کاش میشد به دختر یزید بگم

حالا دیگه بیا بابامو ببین

شعر مناجات با خدا

آب رو خرج آبرو کردم
با همین اشک و ناله خو کردم
به کرمخانه ی تو رو کردم
سر سجاده آرزو کردم

می آید آخرسر

می آید آخرسر, سرت … چیزی نمانده

تا جان بگیرد دخترت … چیزی نمانده

با چادری گلدار و سنجاق و عروسک

می آید این جا مادرت … چیزی نمانده

امام حسین

ای شهید غریب امام حسین

 ای بزرگ ای نجیب امام حسین

ذکر نامت دوای هر درد است

ای شفا ای طبیب امام حسین

دکمه بازگشت به بالا