شعر ولادت امام حسن عسكری (ع)شعر ولادت اهل بيت (ع)

شاعری می کنم و عاشق این نوکری ام

شاعری می کنم و عاشق این نوکری ام
تا که پر نور شود این دل خاکستری ام

همه جا مدح شما هست در اندیشه ی من
رهرو دعبل و دنباله رو حِمیَری ام

سالیانی است که مدح تو به گوشم خورده
سالیانی است که در مدح تو پامنبری ام

ریشه ام را تو بکن روزی اگر دیدی که
با گداییِ درت در پی نام آوری ام

تو خودت این قلم پای مرا قطع بکن
دیدی ام گر پی لطف و کرم دیگری ام

آمدم سمت حرم تا که تماشات کنم
چه کسی گفته که من در پی انگشتری ام؟

آمدم تا که بگویم تو فقط شاه منی
محضرت آمدم اثبات کنم نوکری ام

بر در میکده ات بهر تملّق گویم
نوکر بی سر و پای حسنِ عسگری ام

دلم از بس که نرفته است زیارت خون شد
برسانید براتی به خدا مشتری ام

سامرا رفتن من دست عزیز دل توست
جان فرزند خودت باز بگو می بری ام؟

شیعه نه عبد که نه عاشق و مجنون هم نه
بر در خوان شما من سگ خیره سری ام

هر چه بد کرده ام آخر تو مرا بخشیدی
باز انگار نه انگار , زبس که جری ام

هر چه هستم ولی آقا همه دم می گویم
عاشق حیدرم از دشمن زهرا بری ام

ای که شأنت همه دم “عادتکم احسان” است
من گنهکار و سیه رو و بدم , می خری ام؟

سامرا رفته ام و خوب گدایی بلدم
بس که دلبسته شده بر قسم مادری ام

سامرا آمدم و کوری داعش گفتم
چشمتان کور شود زینبی ام , حیدری ام

مهدی علی قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا