شعر مصائب اسارت كوفه

این کوفه

چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟

تو نی سوار و منم کوچه گرد این کوفه

چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من

به دستهای زن و طفل و مرد این کوفه

من از فراق نگارم عزا گرفته امُ اما

گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه

ادامه دار شده خاطرات کرب و بلا

چه آتشی ست به پا در نبرد این کوفه

به جای نان و رطبهای هر شب بابا

چه لقمه ها که نصیبم نکرده این کوفه

به خاندان رسول خدا کنایه زدند

چه داغ کرده دلم, قلب سرد این کوفه

نخوان دگر سرنیزه برایشان قرآن

که سکه می خورد آقا به درد این کوفه

بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی

که پاسخی ست خدایی, به عهد این کوفه

 حسین امانی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام
    خوشحالم که دیدن وبت رو ازدست ندادم
    واقعامطالبت مفیده
    خواستی افتخار بدی ولینکم کنی لطف کردی در حق من
    اگر خواستی بااسم بیاتا جانمونی لینکم کن
    باز بهت سر میزنم
    فعلا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا