شعر شهادت حضرت زهرا (س)
نور حق
نور حق در ظلمت شب، رفت در خاک ای دریغ
با دلی از خون لبالب، رفت در خاک ای دریغ
طلعت بیت الشرف را زهره ی تابنده بود
آه کان تابنده کوکب، رفت در خاک ای دریغ
آفتاب چرخ عصمت با دلی از غم کباب
با تنی بیتاب و پُر تب، رفت در خاک ای دریغ
پیکری آزرده از آزار أفعی سیرتان
چون قمر در برج عقرب، رفت در خاک ای دریغ
کعبه ی کرّوبیان و قبله ی روحانیان
مستجار دین و مذهب، رفت در خاک ای دریغ
لیلی حسن قدم با عقل أقدم هم قدم
اوّلین محبوبه ی رب، رفت در خاک ای دریغ
حامل انوار و اسرار رسالت آنکه بود
جبرئیلش طفل مکتب، رفت در خاک ای دریغ
آن مهین بانو که بانوئی از آن بانو نبود
در بساط قرب أقرب، رفت در خاک ای دریغ
آنکه بودی از محیط فیض و جودش کامیاب
هر بسیط و هر مرکّب، رفت درخاک ای دریغ
شد ظهور غیب مکنون باز غیب مستتر
تربتش از خلق پنهان همچو سرّ مستسر
غروی اصفهانی