شعر مناجات امام حسين (ع)
جانم حسین
نه کوه طور به گودال صحبت از “ارنی”است
به رخ کشید که “لن” در جوار من شدنی است
برون زده ز رگش در نبرد خون خدا
خداست آنکه یقین صاحب چنین بدنی است
سر است از همه عالم تن بدون سرش
امیر عالم امکان سر بدون تنی است
به بوریای شریف دهاتیان سوگند
که آرزوی هرآنکس که رفت بی کفنی است
بگو که گریه ی مرد افکن غلامانش
تمام زیر سر ناله های سرخ زنی است
بگو که ساکن اشکیم دائما،ابدا
بگو نگیر ز ما خرده،، هر که را وطنی است
کریم بانی این سفره کرم شده است
حسین گفتن ما رزق و روزی حسنی است
حسین واعظی