شعر وفات حضرت خديجه (س)

خدیجه

زنی فراتر از ادراک و برتر از اوهام
که جلوه کرده در او شأن زن به معنی تام
زنی چنان که خدا هم به او رسانده سلام
که بوده است مسلمان جلوتر از اسلام
کسی به درک مقامش نمی رسد هرگز
به درک معنی نامش نمی رسد هرگز

“فأين مثل خدیجه؟” نبود در عالم
خدیجه کیست؟ بپرس از پیمبر خاتم
گدای سفره ی اکرام اوست صد حاتم
از او اگرچه نوشتند عالم و آدم
ولی مدارج شأنش هنوز ناپیداست
همین مقام بس او را که “مادر زهراست”

امینه بوده اگر همسر امین شده است
تمام ثروت او خرج راه دین شده است
که جزء چار زن برتر زمین شده است
به امر حضرت حق “ام مومنین” شده است
تمام ثروت اسلام در خزانه ی اوست
چرا که عرش خداوند فرش خانه ی اوست

کسی که در عرب و در عجم مثال نداشت
فضائلش همه رو بود، پس سوال نداشت
که درک نور نیازی به قیل و قال نداشت
“خدیجه بیشتر از بیست و هشت سال نداشت”
به جهل و کینه از او خط به خط غلط گفتند
“صحیح” ها همه از او فقط غلط گفتند

کنار نام رسول خدا و شیر خدا
نوشته است خدا نام نامی او را
چنان که بین رجز های ظهر عاشورا
امام گفت؛ “أناابْنُ خَدیجَةَ الغَرّاء”
چرا که قبل همه بوده از غدیر آگاه
که گفته : “أَشْهَدُ أَنَّ عَلی وَلیُ الله”

چه بانویی که چنان ترس از خدا دارد
که از رسول خدا خواهش دعا دارد
و برخلاف بقیه چنان حیا دارد
که از گرفتن حتی عبا ، إبا دارد!
ولی به خواسته ی خود رسید آخر سر
شفیع مادر خود شد شفیعه ی محشر

رسید روح الامین در دقایق آخر
گرفته بود ولی پنج تا کفن در بر
یکی برای خدیجه، یکی به پیغمبر…
به گریه گفت : قرار است این سه تای دگر
برای فاطمه و حیدر و حسن باشد
ولی حسین قرار است بی کفن باشد…

مجتبی خرسندی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا