شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

دوری تو

هر چه آید به سر ما همه از دوری توست
بانگ رسوایی من نیز ز مستوری توست

این خماری که مرا بر سر سودا زده است
نشئه ی غمزه ی آن نرگس مخموری توست

عاشق سیب زنخ را نبود درمانی
ور بود باده ی رمانی انگوری توست

بلبل نطق مرا تا به دم نفخه ی صور
هوس زمزمه بر شاخ گل سوری توست

رنج رنجور تو را گنج محبت ز پی است
نه عجب گر دل من عاشق رنجوری توست

رو مگردان ز من تیره دل ای چشمه ی نور
که مرا روشنی دل ز رخ نوری توست

«مفتقر» با همه آلایش پیدا و نهان
طالب مرحمت معنوی و صوری توست

غروی اصفهانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا