متفرقه

ریشه ی بغض به آن هلهله برمی گردد

ریشه ی بغض به آن هلهله برمی گردد

به دو زانو زدن حرمله برمی گردد

ریشه ی هلهله بعد از زدن حرمله هم؛

وسط کوچه به آن غائله برمی گردد

ریشه ی ظلم که برشیخ نمرهم رفته

به عُمَر, رهبر این سلسله بر می گردد

منشأش توی سقیفه ست تب شیعه کُشی

همه ی درد به این مسأله بر می گردد

رفت و برگشت دل انگیز پرستو ها گاه؛

به پریشانی یک چلچله بر می گردد

گر به مقصدنرسدهم به خودش می آید

پای در راه چو با آبله بر می گردد

مثل دیروز ولیکن همه زخمی و شهید

دارد از شام فقط قافله بر می گردد

همه باید که بخواهند ودراین غم موعود؛

چون سرآید زجهان حوصله, بر می گردد

حال که مثل طناب است غم هجرانش

چون به مویی برسد فاصله بر می گردد

مهدی رحیمی زمستان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا