شعر شهادت حضرت زهرا (س)

شعر روضه حضرت زهرا(س)

طببیه ی همه درد تو بی تو دوا مانده
در آرزوی شفا چشم مرتضی مانده
تو و خجالت خانه نشینی حیدر
من و خجالت این قامتی که تا مانده

سه ماهه پیر شدی تا شدی شکسته شدی
ز یادگار پیمبر فقط صدا مانده
شکست حرمت من تا شکست پهلویت
علی چه بی کس و بی یار و آشنا مانده
دوباره شب شد و خون گریه کرد بستر تو
دوباره خیره به مسمار , مجتبی مانده
تو می روی و خلاص از زمانه می گردی
عزای چادر خاکی برای ما مانده
تو می روی و برای حسین و زینب تو
غمی به وسعت صحرای کربلا مانده
قرار بعدی من با تو آن غروبی که
حسین زخمی و تشنه به زیر پا مانده
همان غروب , که یک گله گرگ در طمع
ردا و پیرهن , انگشتر و عبا مانده
همان غروب پر از ماتمی که زینبمان
به جستجوی تنی زیر نیزه ها مانده

محمد حسین رحیمیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا