شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

اباصالح…

برگرد تا دیگر سر و سامان بگیرم

یک توشه از دیدار تو جانان بگیرم

از پا فتادم بس که دنبالت دویدم

دستی بکش بر سینه ام تا جان بگیرم

نامرد عشقم گر به جز دست کریمت

از غیر تو یک لقمه حتی نان بگیرم

منّا شدن اعجاز یک نیمه نگاهت

بنما نظر تا سیرت سلمان بگیرم

حمد شفایی بر دل بیمار من خوان

تا هم شفا هم رنگی از ایمان بگیرم

هر صبح جمعه بهر استقبال از تو

بر روی دستم  آینه,قرآن بگیرم

اما غروب جمعه با قلبی شکسته

از خود سراغ خانۀ سلطان بگیرم

نور از دو چشمم رفت بسکه گریه کردم

دامان تو با دیدۀ گریان بگیرم

نه اینکه رویت را ببینم, یک شمیم از

پیراهنت ای یوسف کنعان بگیرم

بین قنوتم تا سحر نام تو گویم

احیا برایت با دلی سوزان بگیرم

ای کاش رویت را ببینم قبل از آنکه

در بین قبرم بوی«الرحمن» بگیرم

گر آمدی از راه و دیدی زیر خاکم

نامم صدا کن تا ره یاران بگیرم

قاسم نعمتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا