شعر ولادت اميرالمومنين (ع)شعر ولادت اهل بيت (ع)

شعر ولادت حضرت علی (ع)

با قلم احساس من نقش دو ابرو میکشید
مست شد تاکه ز تاب زلف و گیسو میکشید
نبض احساس دلم,من را به هر سو میکشید
یک صدو ده مرتبه بانگ هوالهو میکشید
در شب میلاد تو از جان و دل هم بگذرم
من غلام نوکران نوکران قنبرم

باده های جام عشقت را زدم بی اختیار
ای قرار و ای بهار و ای نگار کردگار
حک شده بر روی پیشانی ما با افتخار
 لا فتی الا علی لا سیف الا ذولفقار

آمدی ای نو گل باغچه ی بنت اسد
ساکن شهر مجانین تو هستم تا ابد

ما همان طایفه ی حیدری و بی باکیم
که برای تو همیشه سینه ای صد چاکیم
پدرخاک تویی و همگی از خاکیم
به یقین کودک و طفل پدر افلاکیم

لقمه ای نان بده بدجور گرفتار شدم
من به آقایی تو باز بدهکار شدم

جلوه ی کل جهان محو دو چشمان علیست
واژه ی عشق به ولله که حیران علیست
هست هستی,بخدا یک نخ دامان علیست
همه ی کون و مکان گوش به فرمان علیست

 یاعلی میگویم و از هر سری من سرترم
اهل عالم! من گدای خانه زاد حیدرم

حسین خیریان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا