شعر شهادت حضرت زهرا (س)

بساط روضه

مجلس بدون اشک تو آقا نمیشود

اصلا بساط روضه مهیا نمیشود

آقا تو روضه خوان غم مادرت بشو

هر کس که روضه خوان زهرا نمیشود

از کوچه نه, میخ نه, از لحظه ایبخوان

که چشمها از غم آن وا نمیشود

قنفذ نه از مغیره نه از غلاف نه

این درد ها در غزلم جا نمیشود

آقا بیا و روضه ی مادر خودت بخوان

این روضه بی صدای تو زیبا نمیشود؛

مادر دو بخش نه دو تکه دو نیم شد

از آن به بعد حال علی هم وخیم شد

زیر شکنجه چهره ی زهرای ما شکست

زانو کشید…خورد زمین…لحظه اینشست

یک لحظه در هجوم اشرار بی پدر

لکنت گرفت مادر سادات پشت در

آتش به دور مادرمان در طواف شد

قنفذ ز مالیات مدینه معاف شد

هفده حرامزاده و یک صحنه پر ز درد

از کودکی عمه ی ما مو سفید کرد

مادر درست عین جنینش خمیده شد

وقتی صدای گریه ی محسن شنیده شد

هی اشک من نوشتم و با اشک خواندهام

اشکی شبیه اشک تو مولا نمیشود

یابن الحسن ببخش ولی هیچ واجبی

چون انتقام سیلی زهرا نمیشود

 نیما نجاری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا