شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

مرید و زائرت

مرید و زائرت از هر نژاد است

خودش روز است و با شب در تضاد است

مگر شمس جمال تو که این دل

 به این خورشیدها بی اعتماد است

برای دیدنت خورشید را صبح

به دست آسمان آئینه داده است

به هر صورت که آیی می پذیرم

دل از آئینه های بی سواد است

و هر بیتم بنامت هست مفهوم

غزلهایم تمامی مستزاد است

بدون ضرب میرقصم به چرخش

خرابی مشرب هر گردباد است

طلب ناکرده چشمم اشک می ریخت

همه گفتند این آب مراد است

شدم پیغمبر تصویر و دیدم

برایم صحن آئینه معاد است

کسی فکر مسیح و نوح هم نیست

از این آئینه ها اینجا زیاد است

به ظاهر فرق دارد تاک و انگور

رضا در باطن عالم جوا د است

به هویی خلق شد دنیا و عقبی

بنای عالم و آدم به باد است

شاعر : شیخ سید  رضا جعفری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا