شعر تخريب بقيع

مزار پدر

مزار پدر

هرچه کردند به امید ثوابش کردند
جگر شیعه بسوزد که کبابش کردند

کاغذی بود غم شیعه, مسما به فدک
شرحش آنقدر گران بود, کتابش کردند

آه و افسوس که مانند حسین ابن علی
مجتبی نیز حرم داشت, خرابش کردند

از حصار فلزی باد فقط می گذرد
خوش به حالش که نظر بر تب و تابش کردند

ابرهایی ز خراسان به بقیع آمده اند
در نبود من و تو غرق گلابش کردند

شک ندارم که امامان بقیع اشکم را
یک زیارت به شب جمعه حسابش کردند

شیعه می خواست به زهرا متوسل بشود
حرم حضرت معصومه مجابش کردند

بر مزار پدرم شمع نکردم روشن
یاد شمع دل هر شیعه که آبش کردند

آب گفتم, گلوی اصغرم آمد در یاد
که سر نیزه مقابل به ربابش کردند

بود خونین وسط طشت سر شوهر او
اف بر این قوم! تعارف به شرابش کردند

پیمان طالبی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا