شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

میکشد برون

وقتی که از زبان کهن میکشد برون

از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون

با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها

مرثیه ای به وزن محن میکشد برون

عطر حریم اوست که هرساله باجنون

صدها اویس را ز وطن میکشد برون

باید گریست از ستم روزگار چون

زهری چنان ز دامن زن میکشد برون

باید گریست , عمه ی سادات هاشمی

از بقچه ای دوباره کفن میکشد برون

باید گریست , تیر حسودان یکی یکی

بی دست کربلا ز بدن میکشد برون

****
بی شک و شبهه منتقم از راه میرسد

از تربت مدینه دو تن میکشد برون

ظهر دوشنبه ای که بیاید قیامت است

یا میکشد به خاک و یا میکشد به خون

****
بَه بَه به ذاکری که شب هفتم صفر

از هر ” حسین حسین ” دو ” حسن ” میکشد برون

 علیرضا خاکساری

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا