شعر کوتاه مذهبی

نامه به دست ها

روزگاری مخوفه است , میا

باغها بی شکوفه است , میا

نامه های رسیده نیرنگ است

شهر من شهر کوفه است , میا

گذشت حادثه اما به دل قراری نیست

هنوز میشنوم ناله ها و یاری نیست

اگرچه شام نگاه جماعتی خجل است

ولی به کوفه دلها که اعتباری نیست

***

آتش و فتنه و غوغاست سر آمدنت

هر کجا ولوله بر پاست سر آمدنت

جز چراغانی از این قوم چه دیدی آقا؟

شهر من شهر تماشاست سر آمدنت!!!

 سید حسن رستگار

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا