شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

بی تو در زندگیم

بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست

بین عشّاق چو من بی سر و پا نیست که نیست

با غم دوری تو سوخته و ساخته ام

اثری از چه در این سوز و نوا نیست که نیست

نیمه شب وقت مناجات بگویم با خویش

گوییا قلب تو, بند رضا نیست که نیست

من گنهکارم و آلوده قبول است قبول

بی محّلی ز کریمان که روا نیست که نیست

بی جهت ناز طبیبان نکشم چون دردم

درد یار است و بجز وصل دوا نیست که نیست

هر کجا رو زده ام آبرویم را بردند

هیچ کس غیرِ شما فکر گدا نیست که نیست

در دعا فکر گرفتاری خود بودم و بس

یاد تو در دل ما وقت دعا نیست که نیست

بهر درمان گرفتاری این نوکرها

چاره ای جز سفر کرب و بلا نیست که نیست

 

 شاعر : ؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا