شعر وفات حضرت خديجه (س)

هم شانه با پیمبر

هم شانه با پیمبر

از اهل مکه کینه ی بسیار دیده ای
هم شانه با پیمبرت ازار دیده ای
در بذل جان و مال خودت کم نزاشتی
در راه دین اهانت اغیار دیده ای
زخم زبان به حد فراوان شنیده ای
جان مرا همیشه گرفتار دیده ای
با این وجود خانه ی تو بیت امن بود
در بین خانه حمله ی کفار دیده ای؟
همسایه از صدای تو شاکی نمی شود
زخم زبان به مرد عزادار دیده ای؟
از دوستان کنایه به جانت خریده ای؟
لبخند زهردار به بیمار دیده ای؟
اتش به جای تسلیت ایا شنیده ای؟
حوریه بین یک در و دیوار دیده ای؟
وقتی که غنچه ی تو زمان رسیدن است
جای کمک حرارت مسمار دیده ای؟

حسن کردی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا