شعر مدح و مناجات حضرت قاسم (ع)

وارث شاه لا فتی

آیینه روی مجتبایی قاسم

مستغرق ذات کبریایی قاسم

مثل علی اکبری برای ارباب

چشم تو کند گره گشایی قاسم

حالاکه پسر دار شده شاه کریم

داغ است بساط هر گدایی قاسم

از گوشه لبهات عسل می ریزد

مدهوش زباده ی بقایی قاسم

دل می برد از همه مناجات شبت

مانند حسن چه خوش صدایی قاسم

قسمت نشده اگر امامت بکنی

معصومی و از کنه جدایی قاسم

تحت الهنکی که بسته ای شاهد بود

زیبای امام زاده هایی قاسم

سوگند به پینه های پیشانی تو

با سن کمت پیر دعایی قاسم

در کرب وبلا همه حرم دار شدند

آخر تو خودت بگو کجایی قاسم

گویا که حرم نداشتن ارث شماست

بی مرقد و بی صحن وسرایی قاسم

پشت سر تو دعای نجمه زیباست

از بسکه لطیف و دلربایی قاسم

تو وارث تکسوار جنگ جملی

الحق حسن کرب وبلایی قاسم

زیر پر عباس کشیدی شمشیر

شاگرد امیر خیمه هایی قاسم

گردن زده ای ازرق و اولادش را

زیرا نوه ی شیر خدایی قاسم

در عرش برای تو علی کف زده است

تو وارث شاه لافتایی قاسم

قاسم نعمتی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا