شعر شهادت حضرت رقيه (س)

کتک زدند

بابا ببین که گوش مرا هم دریده اند

اینها ز زلف یار چرا دل بریده اند

در ظهر عشق ز فرط جفا مرا

از موی سر به پای شما می کشیده اند

 

بابا مرا به یاد مدینه کتک زدند

گاهی مرا به جای سکینه کتک زدند

با یاد روی نیلی مادر نفس زدم

بابا مرا ز ظلم و ز کینه کتک زدند

 

همواره می کنم بخدا یاد روی تو

دل را ببسته ام به سر زلف و موی تو

تا قتلگاه دویدم ز شور و شین

تا بوسه ای بزنم بر گلوی تو

 

اما پدر به تن تو سری نبود

خونین تر از بدنت پیکری نبود

گفتم پدر تو صدا کن مرا ز لطف

گویا کلام منم حیدری نبود

 

 جعفر ابوالفتحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا