شعر ولادت امام حسن (ع)

گفتم یا حسن

گوشه هایی از مناجات سحر دارد لبم
موقع بوسه به خاک پا هنر دارد لبم
جای حرمان و عطش، قند و شکر دارد لبم
از حوالی سبو و می گذر دارد لبم

مستم و دیگر ندارد هیچ کس کاری به من
جای یا رب یارب و العفو، گفتم یا حسن

گر خریدارم نباشد یار، کاسب نیستم
نوکرم، اما پی جیره مواجب نیستم
پشت در دنبال یک جای مناسب نیستم
من به آن جنت که بی مولاست، راغب نیستم

مهر آقایم حسن را تا که من صاحب شدم
کلب دربار علی بن ابیطالب شدم

میشود هر بنده ای حاجت روا پیش کریم
در به در اصلاً ندارد فکر جا پیش کریم
آشتی دادند ما را با خدا پیش کریم
آبرو داریم پیش مرتضا، پیش کریم

بنده درمانده را تحویل می گیرد حسن
دست ما را بهتر از فامیل می گیرد حسن

دوست دارم باده را وقت اذان صبحدم
با گداها کیف دارد شب نشینی دور هم
سفره دارم آمده شکر خدای ذوالنعم
دست من اصلاً نرفته مثل اربابم به کم

آمده آنکس که جودش فرق دارد با همه
آمده آنکس که می میرد برای فاطمه

قدو بالایش علی، دست عطایش فاطمه
دلگشای او علی، مشکل گشایش فاطمه
زور بازویش علی، حجب و حیایش فاطمه
خنده های او علی و گریه هایش فاطمه

کوثر و زمزم که با لعل حسن حل میشود
در مقاماتش امام دوم، اول میشود

هم نگاهی میکنی وغوره را می میکنی
هم زنسلت سمت وسوی قبله را ری میکنی
هم بحول الله گویان عرش راطی میکنی
هم میان فتنه می جنگی شتر پی میکنی

کورباشد آن زنی که فتنه چینی میکند
چون خدیجه هست و ام المومنینی میکند

خواب و رویایم شده نقش شبستان حسن
در بقیعش دم گرفتن با حسین جان حسن
خشت اول گر بیفتد دست خواهان حسن
تا ثریا میرود یک روز ایوان حسن

نیمه ماه خدا زهرا دعایم را نوشت
اربعین پای پیاده کربلایم را نوشت

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا