شعر مدح حضرت فاطمه المعصومه(س)
شدم از قبل, مست و شیداتر
نیست از چشم من که دریاتر
پیش شاهان مقام و مرتبه ى
نوکری بوده است بالاتر
بین اسما هر دو دنیا از
فاطمه نیست با مسمّاتر
تکیه گاه همه است معصومه
جلوه ی فاطمه است معصومه
بین سجاده, ذکر من هرشب
بعد هر یا کریمه شد یارب
بنویسید آمده زهرا
بنویسید پشت هم زینب
مرجع هر سوال بی پاسخ
سند هر حدیث و هر مطلب
شأن او شأن کوثر است آری
دخت موسی بن جعفر است آری
سفره دار تمام مریم ها
بر تو بانو سلام مریم ها
تو کجا و وقار آسیّه
تو کجا و مقام مریم ها
حُکم شد تا کنیزیت بکنند
زندگی شد به کام مریم ها
مرغ یک بام و دو هوای توام
عاشق مشهد رضای توام
جلوه ی شام تا سحر از تو
بال از من, بگو بپر از تو
دوست دارم که زائرت باشم
بی قراری ز من, خبر از تو
چقدر در مسیر می گیرد
روزی خویش رهگذر از تو
بده این بار هم به من توشه
عرفه, یک غروب, شش گوشه
ای صفات شما ثبوتیّه
بزن از برگ یاس پوشیّه
پای بوست همیشه بوده ملک
دست بوست همیشه حوریّه
در کنار ضریح تو دارد
دل مردم هوای سوریّه
بُرد ما را کجا حواله ی تو
محضر عمّه ی سه ساله ی تو
در حرم مثل غالب مردم
دل من شد مسیر مشهد, قم
میکند راه عشق را پیدا
هرکه شد بین زائرانت گم
شده ام کفتر امام رضا
تا بریزی برای من گندم
گرچه ذکر رضارضا دارم
به سرم شور کربلا دارم
اشکت از پرده ی نقاب افتاد
کاروانت در التهاب افتاد
گریه کردی برای آن چشمی
که سر نیزه ها به آب افتاد
گریه کردی به کودکی که سرش
پیش چشم ترِ رباب افتاد
درد اگرچه به سینه ات میتاخت
تب روضه تو را ز پا انداخت
آخرین لحظه های پرزدنت
خوب شد کعب نی نخورد تنت
یا کسی بی هوا نیامده است
سمت انگشت یار بی کفنت
مثل زینب میان لشکر شام
ضربه هایی نخورده بر بدنت
آتش خیمه معبر تو نشد
معجر پاره بر سر تو نشد
شاعر؟؟؟