شعر ولادت حضرت زینب(س)
قلبم دوباره بی سر و سامان زینب است
دستم همیشه چنگ به دامان زینب است
ملک خدا به گرد سر و جان زینب است
عالم همه چو گوی به دستان زینب است
دنیا تمام , واله و حیران زینب است
زینب نگو ملیکه عرش خدا بگو
زینب نگو فرشته انسان نما بگو
زینب نگو عزیز دل مصطفی بگو
زینب نگو چکیده خیرالنسا بگو
ارث وقار فاطمه از آن زینب است
بعد از حسین قافله سالار زینب است
دفع خطر کند و پرستار زینب است
یار حسین و دلبر و دلدار زینب است
آتش به جان کافر و اغیار زینب است
بعد از حسین نوبت میدان زینب است
در آن میان که هر که به فکر فرار بـود
تنها میان دشمن خود پایدار بود
حجب و حیای او همه جا استوار بود
دلواپس حجاب , در آن کار زار بود
چادر میان کفر, نگهبان زینب است
روزیکه حبس بوده به هر سینه ای نفس
ترسی نداشت در دل خود او ز هیچ کس
اسلام گر چو مرغ رها گشت از قفس
مدیـون نطق حیدری زینب است و بس
این ها نماد قدرت ایمان زینب است
هرکس که زینبیست دعایش کند حسین
راهی صحن کرب و بلایش کند حسین
هرکس که زینبیست گدایش کند حسین
محشر شفاعتی ز برایش کند حسین
آقاست, چون برادر عطـشان زینب است
هر کس که از محبت زینب جدا شـد
بی شک بدان که موجب خشم خدا شـود
با زینب است زندگی ام با صفا شود
لب تر کند اگر , سر “محسن” فدا شود
مردن به یک اشاره چشمان زینب است
سید محسن حبیب اله پور