مجموعه رباعیهای فاطمی
خوردیم زمین و آسمان گم کردیم
در عالم خاک , بوی جان گم کردیم
قبر تو نه , می خورم به قرآن سوگند
ما ” قدر ” تو را در این جهان گم کردیم !
درد تو فدک نه , درد تو ما هستیم
مایی که برای غم مهیا هستیم
هر روز نمک به زخم تو می پاشیم
ما شیعه ی حضرت تو آیا هستیم ؟!
افسرده دلیم و نی لبک می خواهیم
در سینه , دلی َترَک َترَک می خواهیم
از فاطمه ما نه فصلی از بیداری
از فاطمه , فصلی از فدک می خواهیم !
من عاشق روضه ام , ولی زهرایی
با لهجه ی عشق , با دلی شیدایی
یک روضه که رستخیز ” حَوّل حال ” است
یک روضه ی سبز و سرخ , عاشورایی
دیوار و در و فدک … , غمی لم داده
پهلوی شکسته , یک زن افتاده
شد بزم عزا , شبیه ” بیت الاحزان “
از بابت روضه , صحنه شد آماده !
شد فاطمیه , دوباره فصل سیلی
شد صورت روضه زرد و زار و نیلی
با لهجه ی گریه , روضه خوان می خواند
در گوش زمانه , روضه ای تحمیلی !
هر روز حکایت فدک … ! می دانم
در روضه به زخم تان نمک … ! می دانم
این روضه ز آیه های نورت خالی ست
ای خوب ! بدون هیچ شک , می دانم
شد فاطمیه … دوباره تنها , زهرا
دیوار و در و فدک … , خدایا ! زهرا ؟
پهلوی شکسته , روی نیلی , سیلی
در روضه کسی نگفت اما , زهرا … ؟!
رضا اسماعیلی