جهان من که جدا از تو جانم افسرده ست
شبی صدا نزنم یا حسین دلم مرده ست
قسم به عشق که جانم به گریه محتاج است
بدون اشک غمت باغ دیده پژمرده ست
شب بدون غمت روز مرگ نوکرهاست
کبوتر دل ما بی شما زمین خورده ست
چه خواب ها که گذشت از سرم به شوق حرم
نه از زمانه دلم از فراق ازرده ست
از ان زمان که خودم را شناختم ای عشق
به هر “حسین” شنیدن دلم تکان خورده ست
بهشت زائر کرببلاست هر جمعه
بهشت را حرمت زیر سایه اش برده ست
بهشت جلوه ای از کربلای ثارالله
به زائر حرمش گفته اند زارالله
حسن کردی