به جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی
طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی
چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن
به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
زِ ولای او بزن دم که رها شوی زِ هر غم
سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
بشناختم خدا را چو شناختم علی را
به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی
علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق
تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی
نظری زِ لطف و رحمت به من شکسته دل کن
تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی
همه عمر همچو “شهری” طلب مدد از او کن
که به جز علی نباشد به جهان گرهگشایی
عباس شهری