بار ما را نخریدن
بار ما را نخریدن به اصرار کشید
لطف او جنس مرا سوی خریدار کشید
جگرم آب شد و ریخت که خاموش شدیم
چقدر سوختنت از جگرم کار کشید
روی دیوار تو اعلامیه اش را بزند
آن که بین من و تو این همه دیوار کشید
وقت برگشت ز کوی تو دلم جا می ماند
چقدر این دلم از دست من آزار کشید
کاش میشد بنویسند به پرونده ی من
خجلتی را که زلیخا سر بازار کشید
مال جامانده همان شان حرم را دارد
دست آنکه ز کف پای کسی خار کشید ….
به خدا بیشتر از داشته ها می ارزد
احتیاجی که مرا تا دم دربار کشید
باید از خیر مداواش گذشت و جان داد
به طبیبی که خودش را سوی بیمار کشید
عالمی را ببرد زیر پر منت خویش
آن که یکبار فقط منت دلدار کشید ….
ما گنه کار ولی مال رضاییم هنوز …
چون که بیش از دگران ناز گنه کار کشید
اشتباهات من افتاد همه گردن او
زحمت آبروی ریخته را یار کشید …..
تیر از هر طرفی خورد ولی آه نگفت
مرتضی هرچه کشید از نوک مسمار کشید .
علی اکبر لطیفیان