هر جا در انتخاب مسیر اشتباه شد
در راهِ روضهی تو دلم سر به راه شد
دیگر زمین نخوردم از آن روز , که مرا
دیوار تکیههای غمت تکیهگاه شد
هر جا فرار کردم از آوار روزگار
سقف بلند هیئت تو سرپناه شد
با روضهی تو از جگرم آب میکشید
وقتی که چشمهای ترم دَلوِ چاه شد
اوج غرورِ من همه جا مثل کوه بود
اما به وقت نوکریات مثل کاه شد
چشمی که گریه کرده همیشه برای تو
شرمندهام ببخش ؛ که کارش گناه شد
لطف تو نامهی عملم را سپید کرد
شرمندهام که باز دوباره سیاه شد
رضا قاسمی