بِزن باران بِزن دارد هوای یار می آید
هوای یار می آید دل و دلدار می آید
بیا فطرس بیاآمد شفای بال و پرهایت
طبیبِ درد بی درمان شَه دربار می آید
بخوان اِی جبرئیل آیاتِ عشق و نور را امشب
تمـام شرح قرآن سَیـّد و سالار می آید
از این پس می نشیند بر سرِ این سفره میکائیل
به سویت حاتم طایی چه سائل وار می آید
سلیمـانِ سلیمانی تویی جان و تو جانانی
منم قطره تو دریایی منم نوکر توسلطانی
تو سلطانی تو می دانی غلام خانه زادم من
اگر افتاده از پایم به پایت ایستادم من
نمی دانم چرا اما همیشه دوستَت دارم
بدون تو پراز درد و کنارت شادِ شادم من
کـویری بودم اما با نگاه تو شدم باران
دلِ شیدای خود را از اَزل دست تو دادم من
تو بالاتراز آنـی که بگـویم کیستی آقا
اگر باشم غلامت تا فَلک در امتدادم من
خداراشکر شش دونگِ دل من شد به نام تو
روا شد حاجـت مادر شدم آقا غلام تو
قرار قلب پیغمبر نگار عالَـم آرایی
تویی سرچشمه یِ کوثر شما تمثال مولایی
تو مِهر و منبر و محراب و ماه و شمس و مهتابی
نوایت مجـتبایی و نـَفسهای تو زهرایی
تو هستی دین و دنیایم منم مجنون تو لیلایم
ندارم جز تو معشوقی ندارم جز حرم جایی
مقامت آنقَدَر والاست که خدمتگـذارِ تو…
شده از روز اوّل تا شهادت مثل سقّایی
تو هستیِ گل یاسی تمام شرح احساسی
تو عشـق زینـب کبری ولـیِ امر عبـّاسی
دو زانو می نشینم رو به قبله رو به روی تو
دوباره پـَر زده مرغ دلِ عاشق به سوی تو
دوباره دلْ هواییِ هـوای کـربلایت شد
بخوان ارباب نوکر را شَوم مهمان کوی تو
غـلامی شـما داده به نوکـر آبـرو آری
الهی جان دهم کـُنج حَرم در آرزوی تو
فدای بوی سیبی که درون صحن می پیچد
تمام روضه یک جمله… فقط زیر گـَلوی تو
شبِ میـلاد تو دارم هـوای کـربلا ارباب
دوباره ندبه می خوانم گـُلِ زهرا مرا دریاب
حسین ایمانی