وقتی گناهان خودم را میشمارم
دیدم که باید دست را برسرگذارم
آبی که از سر بگذرد کاری است مشکل
ترسی به دل دارم ولی امیدوارم
وقت گنه حس میکنم تنها ترینم
اما خدا در وقت توبه درکنارم
انگار میگوید شتردیدی ندیدی
می گوید این را غم مخور من رازدارم
تا اینکه خالی می شوم از بار تقوا
با گریه برگردد دوباره اعتبارم
میدانم این راعلت بخشیدنم چیست
حتما سفارش کرده من راچشم یارم
این یا الهی را دعایش بر لب آورد
تاهست من هم بنده پروردگارم
من نوکری هستم که اربابم حسین است
گشته مدال نوکریش افتخارم
هروقت بودم باب میل حی سبحان
دیدم گره خورده به فرش روضه کارم
خشنود چون باشد ز من ارباب خوبم
حتما به دنیا و به اقبا رستگارم
حامدآقایی