از تمام زندگی دار و ندارم شد حسین
عزت و فخر همه ایل و تبارم شد حسین
باغ آفت خورده از باد خزان بودم , نسیم
آمد از سمت خدا باغ و بهارم شد حسین
یاد دارم از خودم سر بر گریبان داشتم
قطرهء اشکی چکاندم اعتبارم شد حسین
خشک بودم چون کویری تشنه در شوق فرات
نیلِ جوشان دو چشم اشکبارم شد حسین
بیقراری های دل صبر و قرارم را گرفت
مایهء آرامشم صبر و قرارم شد حسین
شهر ها را بر سر نی رفت با سر تا که دل
برد از من پای نیزه شهریارم شد حسین
زار میزد زینبش در سایه سار ماتمش
مثل زینب بانیِ احوال زارم شد حسین
داغدار غربتش گشتم به جبران روز حشر
مونسم یارم اَنیسَم غمگسارم شد حسین
داریوش جعفری