ای درتن بی تاب زمین,قلب تپنده
درگوش زمان اسم تو دیوانه کننده
همنام یداللهی واعجاب برانگیز
در دست تو هر معجزه یک برگ برنده
پیچیده در آغوش پراز مهر حریمت
آرامش دلهای ظریف وشکننده
با پنجره فولاد عجیب تو عجین ست
درمان مرضهای مداوا نشونده
بسته ست به کندوی عسل خیز ضریحت
شیرین شدن تلخی غمهای گزنده
آواز مسیحایی نقاره ی صحنت
ناخواسته دل میبرد از هر شنونده
ازبسکه دل ما به هوایت زده پرپر
زیرقدمت پرشده از بال پرنده
یک روز اگر ازحرمت دور بمانم
جان میدهم ازغصه ی این درد کُشنده
عالیه رجبی