شعر مناجات امام حسين (ع)
تنت حس می کند گم کرده ای جای گلویت را؟
تنت حس می کند گم کرده ای جای گلویت را؟
کــه روی خاک می بیــند رَدِ پای گلویت راژ
دَرِ دنیــای درد و داغ , وا شد رو به ما وقتی
به دشــت خون بنا کردند دنـیای گلویت را
شبیه شمع زینب سوخت تا فهمید که خولی
به خاکستر نشان داده ست رگهای گلویت را
عجب دنیــای بی رحمی ست, جای آب در صحرا
إجابت کرد سَـرْ نیـــزه , تقاضای گلویت را
اگر دیروز پیغمبر تو را آن گونه بوســیده
مشخّص بوده می دیده ست فردای گلویت را
تو حتّی با سَرِ نیزه به قدری مهربان بودی
که دارد باز هم در دل تـمنّــای گلویت را
تو اشکم را بخر از من به عنوان شفا, آقــا
خودم بر عهده می گیــرم , مداوای گلویت را
محمّدقاسمی