این زخمِ روضه یِ تو که سر باز می کند
از کارمان گِـرِه چـقَـدَر باز می کند
یاأیُّـهاَالعـزیز تصَـدَّق علیَ الفقـیر
سردارِ دین نظَر سوی سرباز می کند
مرغِ شکسته بال و پَرِ آسمانِ عشق
وقتِ سلام رو به تو پر باز می کند
” سرمایه یِ محبّتِ زهراست دین من”
این سفره دار سفره اگر باز می کند….
هستند پادشاه و گدا پای سفره اش
این ذکرِ مادر است که در باز می کند
این اربعین مرا به حرم می بَرد رضا
اینجا گِره… دَریده جگر باز می کند
او روضه خوان گوشه یِ گودال بی کَسی سْت
آنجا که ندبه دیده یِ تر باز می کند
از روی تَل نگاه به شیب الخضیب کرد
این زخم ها دَهَـن چـقَدَر باز می کند
حسین ایمانی