شعر شهادت امام هادی (ع)

راز دل پاره پاره

زهری که هدیه داده به جانت شرارهرا

آورده با خودش به خدا راه چاره را

با شعله اش زبانه کشید و شنید آه

معلوم کرده راز دل پاره پاره را

حکم رهائیَّت شده امضاء بگو رضا

مژده دهد به شهر وصالی دوباره را

این پیکر نحیف و تن لاغرت شده

سنگین به خاطر غل و بند و نظارهرا….

خیره به کربلا و غروبی عجیب کرد

دیدم به نی درخشش هجده ستاره را

باب الحوائجیُّ و شنیدم به روضه ات

من ناله های تشنگیِّ شیرخواره را

یک یا حسین گفتم و در شهر کاظمین

دیدم تلذیِّ گل در گاهواره را

از روی دستهای پدر تا فراز تیغ

لبخند تشنگیُّ و زبان اشاره را

تلخیِّ خنده ی علیُّ و غصِّه یحسین

اشک رباب و صاحب هر گوشواره را

هر روضه نینواییُّ و هر صحنهکربلاست

تا یار ما بیاید و درمان وچارهرا….

با خود بیاورد که دعای فرج کند

خاموش عاقبت به قصاص این شراره را

حسین ایمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا