شعر شهادت حضرت زهرا (س)

آه شرر

از سینه دگر آه شرر بار نکش

برخیز ولی منت دیوار نکش

من شانه نخواستم به جان بابا

از دست شکسته این قدر کار نکش

با اشک دلیل اشک مهتاب شدی

هر نیمه ی شب همین که بیتاب شدی

از بس که غذا نمیخوری مادر من

در عرض سه ماه این همه آب شدی

ای کاش که درد سینه غوغا نکند

خیلی نفست فاصله پیدا نکند

پهلوی تو را همین که دیدم گفتم

این زخم خدا کند دهن وا نکند

امروز یکی دو رنج مبهم داریم

از چیست که ناخواسته ماتم داریم

در بقچه روبرویمان دقت کن

من فکر کنم که یک کفن کم داریم

بیتاب حسین آمده تابش بدهی

انگار بنا نیست جوابش بدهی

اصلاً تو خودت بگو دلت می آید

او تشنه شود نباشی آبش بدهی

 

علی زمانیان

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا