شعر ولادت حضرت زهرا (س)

شیعه ی مولا شدن خوش است

ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است

در بین نوکران علی جا شدن خوش است

دریا علی و قطره تمامی کائنات

قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است

ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم

با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است 

یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند

یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است

قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد

در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است

سوگند می خورم به علی که در این جهان

تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است

سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان

با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است

تنها گلی که سر سبد خلق عالم است

روح دو پهلوی نبی الله خاتم است

آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است

خیر کثیر … نه … نه … بوالله کوثر است

بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت

بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است

وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند

با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است

حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند :

از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است

من مانده ام که روز جزا او چه می کند

با چادری که سایه ی صحرای محشر است

محشر مقام فاطمه محشر به پا کند

روز جزا شفاعت او چیز دیگر است

تنها نه مادر حسنین … مادر همه است

روز تولدش به خدا روز مادر است

اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست

میلاد با سعادت کوثر مبارک است

زهرا همان که آینه ی کردگار بود

خورشید, در مقابل نورش غبار بود

سلمان چه دید؟ دید که می چرخد آسیاب

وقتی که او مقابل پروردگار بود

نُه سال نَه … که از ازل … آغاز بی زمان

حیدر,«خدای عشق», به عشقش دچار بود

هر چار فصل عمر علی از وجود او

اصلاً خزان نداشت تماماً بهار بود

«تکبیر» و «حمد» و گفتن «تسبیح» جای خود

تسبیح او به ذکر «علی» در شمار بود

زهرا نگو بگو اسد شیر حق, علی

با تیغ خطبه اش دو جهان تار و مار بود

حامی محکم و پر و پا قرص مرتضاست

حیدر بدون فاطمه بی ذوالفقار بود

وقتی که ذوالفقار علی رام فاطمه است

 حتماً «وَ إن یکاد» علی نامفاطمه است

خورشید مصطفی که ضُحایش زبانزد است

مصداق هل اتاست, عطایش زبانزد است

جبریل هم ز سفره ی او رزق می گرفت

زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است

بیتش شده محل عبور و مرور وحی

پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است

حورا الانسیه شدنش جای بحث داشت

از بس که این فرشته … نمایش زبانزد است

آیینه ای که پرتو او را کسی ندید

رفته به مادرش که حیایش زبانزد است

همسایه از دعای شبش نور می گرف

در بین خاص و عام, دعایش زبانزد است

یک پنجم زمین به صداقش در آمده

با این حساب, لطف خدایش زبانزد اس

آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت

اصلاً عجیب نیست بهایش زبانزد است

مریم اگر دو وعده غذاش آسمانی است

زهرا همیشه مائده هاش آسمانی است

ای مادری که خلقت عالم به نام توست

دنیا هنوز محو شکوه مقام توست 

آدم به اسم اعظم تو ارتقا گرفت

این هم یکی ز معجزه ی ختم نام توست 

«یا فاطرُ بفاطمه» ذکر گشایش است

این تازه گوشه ای ز فیوضات عام توست 

ای کوثری که ساقی تو مرتضی بُوَد

تنها نه او … که کلّ جهان مست جام توست

حتّی نبی که اوج مقامش مُبرهن است

با پا شدن به پای تو در احترام توست

آیات هل اتی که نشانی ز بندگی است

یک چشمه از سحاب ثواب صیام توست

روزی سه بار کار تو شمس الضّحایی است

با این حساب رونق ما از قوام توست

یک آسیاب دستی و یک قطعه ی حصیر

این ها همان جهیزیه های امام توست ….

… این ها نشان دهنده ی زهد و کرامت است

یعنی که سادگی و قناعت پیام توست

مادر! اگر چه رنج فراوان کشیده ای

می آید آن زمان که دو عالم به کام توست

با پهلوی شکسته و کودک به روی دست

می آیی و تقاص مدینه کلام توست

این بیت آخر است نوشتم برای تو

هستی من فدای تو و بچه های تو

محمد فردوسی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۳ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا