شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)
قمرم ریخت بهم
بینِ این دشت خدایا جگرم ریخت بهم
حرمله آمد و ناگه قمرم ریخت بهم..
سرعتی داشت خودش را برساند به علی
تیرِ بد ذات..گلوی پسرم ریخت بهم..
از گلو رد شد و بر بازوی من دوخته شد
یک سه شعبه..بخدا که سپرم ریخت بهم
دست و پا زد چقَدَر روی دو دستانم علی
این چنین بود که من بال و پرم ریخت بهم
صحنه را دید امیرالامرا بینِ بهشت..
دیدنِ صحنه سبب شد پدرم ریخت بهم
مانده بودم ببرم خیمه وَ یا جای دگر..
پشتِ خیمه که رسیدم جگرم ریخت بهم
مادرش آمد و آغوش گرفت و گله کرد..
مادرش ناله زد و چشمِ ترم ریخت بهم
محسن راحت حق