شعر شهادت حضرت زهرا (س)
جان من
آنروز سوخت پای علی زندگانی ات
آتش گرفت جان من از نیمه جانی ات
ای آرزوی سوخته از تند باد درد
ای مرهم غریبی من، هم زبانی ات
آیینه ی شکسته ی مجروح مرتضی
شلاق آتش از تو گرفته جوانی ات
نقش خراش سامریِّ شهر مانده است
_ماه کبود من_به رخ آسمانی ات
از مردمی که سفره ی شان پر شد از فدک
هیزم رسید در عوض مهربانی ات
با خاطرات کوچه به مسجد رسید ی و
چشم سقیفه کور شد از خطبه خوانی ات
“دیوار میکند کمکت راه می روی”
مسمار بوده باعث این ناتوانی ات
حسن کردی