شعر وروديه محرم
آقای من
مادرم بارها به من می گفت
از در خانه اش نرو جایی
سر این سفره است در دنیا
نوکری می کنی و آقایی
هر قدر از حسین باشی دور
آنقدر هم کریه می گردی
واگر رو به سوی او کردی
محترم چون ضریح می گردی
غیر از او دوستیِ با دگران
می رود عاقبت به دلسردی
حتم دارم به هر کجا بروی
پیش آقات باز می گردی
دست خود را به سوی هیچکسی
جز به دستان او دراز مکن
غیر از او پیش هرکس و ناکس
سفره راز خویش باز مکن
چه کسی از حسین آقاتر
جز خدا مثل او که بخشنده؟
توبه را بعد جرم تا بیند
دارد آقای تو به لب خنده
چه رفیقی سراغ داری که
وقت غم در کنار تو باشد
همه چون می روند از پیشت
بی قراری ، قرار تو باشد
حرفم آویزه دوگوشت کن
تا به جا آوری تو بر من دِین
الغرض ، الفرار از همگان
الغرض ، الفرار سوی حسین
حامد آقایی