شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)
نذر ظهور …
چه نذرها که نکردم برای آمدنت
بیا عزیز که جانم فدای آمدنت
ببین که در شب تاریک بی شما بودن
گرفته دست به بالا گدای آمدنت
غروب جمعه رسید و پگاه ندبه ی صبح
گذشت و من نشنیدمصدای آمدنت
در اوج گریه نوشتم برایتان آقا
خدا کند که بمیرم به پای آمدنت
میان سجده ی بارانی ام برای شما
دعای عشق بخوانم , دعای آمدنت
زمانِ آمدنت را کسی نمی داند
خدا , غریبترین آشنای آمدنت
برای آمدنِ تو نشانه ها دادند
مفیدها پیِ آن کوچه های آمدنت
هوای قلب من از دوری تو دلگیر است
صفا بیار خودت با صفای آمدنت
تمام ترسم از این است بی شما بروم
خودت بگو که کجایم , کجای آمدنت؟
نگاه گرم زمین از فِراق بیمار است
خدا شفا دهدَش با دوای آمدنت
شدم (اسیرِ) همین هفته های پیوسته
چهنذرها که نکردم برای آمدنت
حمید رمی
اینم یه غزل در باب مصیبت حضرت زهرا از آقای روح نواز:
میخواست زخم کهنه مداوا شود نشد
صاحب عزای روضه ی بابا شود نشد
میخواست کوچه ای که پر از خشت و سنگ بود
راهی برای رفتن زهرا شود نشد
نا محرمی مقابل و فرزند ارشدش
قامت کشید تا که مهیا شود نشد
فرصت نداد دست حرامی فرشته را
گلبرگ بود و خواست شکوفا شود نشد
افتاده بود مادر و میخواست کودکش
تا مانع هجوم لگد ها شود نشد
زخمی کبود روی دو چشمش نشسته بود
کوشید چشم بی رمقش پا شود نشد
بر خاک میکشید به سختی دو دست را
تا تکه ای جدا شده پیدا شود نشد
از شانه های کودک خود هم کمک گرفت
شاید ز روی خاک کمی پا شود نشد
یا علی.