امام حسين (ع) - شعر شب عاشورا

بیچاره زینب …

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب

از این به بعد و بعد از این آواره زینب

باید خودت یاری کنی ورنه محال است

بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

خون گلویت را کسی تا آسمان برد

پیراهن و عمامه ات را این و آن برد

آیا نگفتم در بیاور خاتمت را

راضی شدی انگشترت را ساربان برد

گفتند که پیراهنت را می کشیدند

تصویر غارت کردنت را می کشیدند

نه اینکه نیزه بر تنت می ریخت دشمن

بلکه به نیزه ها تنت را می کشیدند

رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود

رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟

تا آن زمانی که به یادم هست داداش

وقتی که می رفتی تنت پیراهنی بود

رفتی که اشک خواهرت را در بیاری

بغض گلوی دخترت را در بیاری

آیا نمی شد ای سلیمان زمانه

قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟

علی اکبر لطیفیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. جناب نویسنده این مزخرفاتی که به اسم شعرنوشتی چیزی جز جنایت در حق ائمه نیست این توهینها چیه در حق امام حسین و یارانش می نویسی کسی در مورد پدر تو این حرفها رو بزنه بهت بر میخوره که هیچ گلوشو می جوی امیدوارم کمی فکر کنی در مورد توهینهایی که نوشتی

    پاسخ :
    ابتدا سلام
    آقای محترم شما سطح سواد و اطلاعات تان پایین هست به ما که مربوط نمی شود
    این شعر را استاد لطیفیان سروده اند و ایشون برای ما موثق هستند و تمام اشعار ایشون برگرفته از مقاتل می باشد

    شما اگر میخواهید چشم تان را بر روی مقاتل ببندید ، خب مشکلی نیست ولی ما بر این مصائب اشک میریزیم و خون جاری میکنیم …

    موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا