شعر ولادت حضرت زهرا (س)

پرواز می دهیم

پرواز می دهیم که بال وپرت کنیم

معراج می بریم که پیغمبرت کنیم

دیگر بس است خلوت چله نشینی ات

وقتش رسیده است مقرب ترت کنیم

دسته گل قدیمی خود را از این به بعد

دست تو می دهیم که تاج سرت کنیم

حالا نماز شکر بخوان فدیه ات بده

تا صاحب ز لال ترین کوثرت کنیم

می خواستیم فرق کنی با پیمبران

می خواستیم  آینه ی دیگرت کنیم

این سیب را بگیر  وبرای خودت ببر

وقتش شده است فاطمه را دخترت کنیم

شایسته است با پدرفاطمه شدن

از خانواده ی پسری ابترت کنیم

می خواستیم نسل تو زهرا نسبشود

ضرب المثل برای عجم تا عرب شود

 

خورشید, آفتابی انور فاطمه است

صبحی اگر که هست بدهکار فاطمه است

آیینه اش سه مرتبه خود را ظهور داد

پیغمبر و علی همه تکرار فاطمه است

هر جلوه ای که جلوه ی نوری نمی شود

زهرا شدن  فقط و فقط کار فاطمهاست

شام زفاف پیرهن کهنه می برد

این تازه اولین شب ایثار فاطمه است

فردا اسیر دست جهنم نمی شود

امروز هر کسی که گرفتار فاطمه است

زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم

گمراه می شدیم و هدایت نداشتیم

زهرا بنا نداشت خودش را بنا کند

می خواست بند ه باشد و یا رب بنا کند

مثل علی عروج نمازش امان نداد

اصلا به پای پر ورمش اعتنا کند

تا که مدینه از گل توحید پر شود

کافی است در قنوت خدا را صدا کند

طبق روال هر شب جمعه نشسته تا

قبل از خودش سفارش همسایه را کند

دستی که پیش خانه ی زهرا درازنیست

در شرع بر جناز ه ی آن کس نمازنیست

او آمد و خزان زمین را بهار کرد

بر شاخه ها شکوفه ی عصمت سوار کرد

آیا بدون مهر مناجات فاطمه

می شد به سجده کردن خود افتخار کرد؟

وقتی شب زفاف پیمبر رسید و بعد

بین علی و فاطمه تقسیم کار کرد

خوشحال شد تمامی احساس معجرش

وقتی رسول فاطمه را خانه دار کرد

آن هم برای حاجت مسکین شهر بود

روزی اگر زحادثه  میل انار کرد

اخلاص پینه هایش همیشه زبانزد است

از بسکه دست فاطمه در خانه کار کرد

وقتی تمام قاطبه هابی حماسه بود

خود را خمیده کرد ولی ذوالفقار کرد

پس می شود برای عوض کردن زمان

نو آوری فاطمه را اختیار کرد

بی فاطمه که شیعه شکوفا نمیشود

شیعه مرید دشمن زهرا نمی شود

دنیا ندیده است سفر های این چنین

جز در هوای فاطمه پرهای این چنین

دیروز می شدند درختان بدون سر

امروز می دهند ثمر های این چنین

سر می دهیم ومنت یاغی نمی کشیم

همواره سر خوشیم به سرهای این چنین

دارد بساط کفر زمین جمع می شود

پیچیده در زمانه خبر های این چنین

اصلا بعید نیست رو کند به ما

از مادری چنان وپسر ها ی این چنین

لبنان مگر چه داشت به جز نام فاطمه

آری عجیب نیست ظفر های این چنین

دل های ما همیشه پر از یادفاطمه است

این سرزمین قلمرو اولاد فاطمهاست

 علی اکبر لطیفیان

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا